يکي از دلايل غيبت امام عصر(عج) ستم پيشه بودن انسانهاست
از برخي روايات چنين برمي آيد که يکي از علتهاي غيبت، ستم پيشه بودن انسانهاست. در روايت داريم که خداوند به دليل ستم و انصافي که بندگان بر خود روا مي دارند، حجتش را از آنها مخفي ميدارد.
متن زير برشي از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهيم شفيعي سروستاني است که در ادامه ميخوانيد؛
در روايات معصومين (ع) و سخنان دانشوران بزرگ شيعه از موضوعهاي مختلفي به عنوان حکمت، فلسفه يا علت غيبت امام عصر (ع) ياد شده است که در بخش قبلي اين يادداشت به برخي از مهمترين آنها اشاره کرديم. در ادامه موارد ديگري از اين دلايل مورد بررسي قرار ميگيرد:
از برخي روايات چنين برمي آيد که علت يا فلسفه غيبت، ستم پيشه بودن انسانها بوده است. در روايتي که از امام علي (ع) نقل شده، در اين زمينه چنين آمده است: وَ اعْلَمُوا أَنَّ الأَرْضَ لاتَخلُو مِنْ حُجَّةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَلکِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ عَنْها بِظُلْمِهِم وَجَوْرِهِمْ وَ إسْرافِهِمْ عَلي أَنْفُسِهِمْ. [۱] بدانيد که زمين از حجت خداي عزوجل خالي نميماند، ولي گاهي خداوند به دليل ستم و اسرافي که آفريدگان بر خودشان روا ميدارند، حجتش را از آنها مخفي ميدارد.
اين موضوع براي هر پژوهشگر تاريخ زندگاني ائمه دوازده گانه شيعه (ع) مسلّم است که هر چه از عصر امام علي (ع) بيشتر فاصله ميگيريم، ميزان حضور امامان معصوم در متن وقايع جامعه کاهش مييابد. فشار و تهديدهاي خلفاي جور از يک سو و نااهلي مردم زمانه از سوي ديگر نيز سبب ميشود که روز به روز از تعداد ياران باوفا گرداگرد ائمه عصر کم شود و در نتيجه، ايشان، خود را در غربت و تنهايي بيشتري احساس کنند. به بيان ديگر، جامعه اسلامي روز به روز شايستگي خود را براي پذيرش امام معصوم بيشتر از دست داد تا جايي که هر چه به عصر غيبت صغرا نزديک تر ميشويم، از ارتباط مستقيم ائمه با مردم و حضور عملي ايشان در جامعه کاسته ميشود.
اين نکته در زندگاني امام هادي (ع) و امام عسکري (ع) به خوبي مشهود است. امام هادي (ع) حدود سي سال پيش از ميلاد امام عصر (ع)، رفته رفته ارتباط خود را با مردم زمان خويش کم کرد و جز با شمار اندکي از ياران خاص خود تماس نميگرفت. امام عسکري (ع) نيز در عصر خود بيشتر با نامه نگاري با ياران خود ارتباط برقرار ميکرد و بسياري از امور شيعيان خود را از طريق نمايندگان و وکيلان خويش حل و فصل ميکرد و کمتر با آنها به طور مستقيم روبه رو ميشد، البته شايد بتوان در پيش گرفتن اين سيره از سوي اين دو امام بزرگوار را اقدامي در جهت زمينه سازي براي غيبت امام مهدي (ع) تفسير کرد، ولي با در نظر گرفتن شرايط کلي جامعه اسلامي در آن روزگار، اين موضوع که آن بزرگواران به دليل نااهلي مردم زمانه در غربت و تنهايي به سر ميبردند، چندان دور از ذهن نيست.
براي روشنتر شدن اين موضوع، به عبارتي از مسعودي در إثبات الوصية اشاره ميکنيم که پيش از اين آن را نقل کرديم و در آن آمده بود: امام هادي (ع) خود را از بسياري از شيعيان پوشيده ميداشت و جز تعداد اندکي از ياران خاص آن حضرت، ايشان را نميديدند و امام حسن عسکري (ع) نيز چه با ياران خاص خود و چه با مردم عادي از پشت پرده سخن ميگفت مگر هنگامي که آن حضرت براي رفتن به دارالخلافه از خانه خارج ميشد. [۲]
البته بعضي تاريخ نگاران، کلام مسعودي را مبالغه آميز توصيف کردهاند، [۳] ولي در مجموع، از اين کلام و به قرينه ديگر اسناد تاريخي ميتوان استناد کرد که ارتباط امام هادي و امام عسکري (ع) با جامعه بسيار کاهش يافته بود و آن دو امام بر شيوه ائمه پيش از خود نبودند و ارتباط چنداني با مردم نداشتند.
بنابراين، ميتوان گفت چون ميان قابليتها و شايستگيهاي ذاتي مردم براي پذيرش امام معصوم (ع) و ميزان حضور امام در جامعه، ارتباط متقابلي وجود دارد، به هر اندازه که جامعه شايستگي خود را از دست دهد و از ارزشهاي الهي فاصله بگيرد، امام معصوم نيز که يکي از تجليات رحمت الهي به شمار ميآيد، از جامعه فاصله ميگيرد و از حضور خود در جامعه مي کاهد؛ زيرا رحمت الهي در جايي فرود ميآيد که سزاوار رحمت باشد.
در قرآن کريم ميخوانيم: ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَميَکُ مُغَيِّرا نِعمَةً أَنعَمَها عَلي قَومٍ حَتّي يُغَيِرّوُا ما بِأَنفُسِهِم.... [۴] اين [کيفر] بدان سبب است که خداوند، نعمتي را که بر قومي ارزاني داشته است، تغيير نميدهد مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند، تغيير دهند....
به بيان ديگر، به مصداق قاعده يادشده که قرآن کريم بيان ميدارد. آنگاه که جامعه اسلامي دگرگون شد و مسلمانان از نظر دروني تغيير يافتند و ارزشهاي الهي خود را از دست دادند، خداوند نيز نعمت وجود امام معصوم (ع) در ميان مردم را که از بزرگترين نعمتهاي الهي به شمار ميآيد، از آنها گرفت و امام از ديدگان مردم پنهان شد.
شاهد بر اين مدعا روايتي است که از امام باقر (ع) نقل شده و در آن آمده است: «إِذا غَضِبَ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالي عَلي خَلقِهِ، نَحّانا عَن جَوارِهِم؛ هنگامي که خداوند از آفريدگانش خشمگين شود، ما [اهل بيت] را از مجاورت با آنها دور ميسازد.» [۵] آن حضرت در جايي ديگر ميفرمايد: إنَّ اللّهَ إذا کَرِهَ لَنا جَوارَ قَوْمٍ نَزَعْنا مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ. [۶] هرگاه خداوند مجاورت قومي را براي ما نپسندد، ما را از ميان ايشان بيرون ميبرد.
باشد تا با گذشت سالها، مردم به خسارت بزرگي که از ناحيه نبود معصوم در ميان خود متحمل شده اند، پي ببرند و بار ديگر آماده پذيرش نعمت بزرگ الهي؛ يعني حضور مستمر امام معصوم (ع) در جامعه شوند.
پي نوشت:
[۱]. ابوالفضل علي طبرسي، مشکاة الأنوار، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ۱۴۱۱ ه. ق، ص ۷۰.
[۲]. کتاب الغيبة (نعماني)، ص ۲۰۳، ح ۴.
[۳]. سوره بقره (۲)، آيه ۱۴۸.
[۴]. کمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۶، ص ۳۷۸، ح ۲.
[۵]. محمد بن محمد بن نعمان شيخ مفيد، الرسالة الثالثة في الغيبة، مندرج در: سلسله مصنّفات الشيخ المفيد، ج ۷، صص ۱۱ و ۱۲.