کوثر قرآن
کوثر قرآن
فاطمه(س) يکى از مظاهر فيض مداوم و جريان پر برکت حرکت محمدى است که استمرار آن را با ذريه خويش تضمين کرد.
اين جويبارهاى فضيلتبه هم پيوند خورد و در سوره «کوثر» مجموعهاى دلانگيز از زيباييها و اصالتها را رقم زد و آن را بهعنوان، هديهاى الهى، تقديم رسول خاتم(ص) کرد، زيرا فاطمه(س) يکى از مظاهر فيض مداوم و جريان پر برکت حرکت محمدى است که استمرار آن را با ذريه خويش تضمين کرد.
«بسم الله الرحمن الرحيم. انا اعطيناک الکوثر، فصل لربک وانحر. ان شانئک هو الابتر»
معنويت قدسى فاطمه(س) در قرآن کريم، جلوهاى تام يافته. جمال معنوى و اوج پاکى و عصمتش، در آيه تطهير، (۱)درخشش انسان کامل را متجلى ساخت، آيه مباهله (۲) شاهدى بر شکوهمندى و قدر و جلالتش شد.و سوره «هل اتى» (۳)
جلوهاى از مروت و ايثار فاطمه(س) را همراه با عارفانهترين زمزمه هستى - «على حبه» - تجسمى زيبا بخشيد.اين جويبارهاى فضيلتبه هم پيوند خورد و در سوره «کوثر» مجموعهاى دل انگيز از زيبايي ها و اصالت ها را رقم زد و آن را بهعنوان، هديهاى الهى، تقديم رسول خاتم(ص) کرد، زيرا فاطمه(س) يکى از مظاهر فيض مداوم و جريان پر برکت حرکت محمدى است که استمرار آن را با ذريه خويش تضمين کرد.در اين راستا نگاهى به سوره کوثر داريم:
الف: جلوه هاى اعجاز در سوره کوثر: آنان که اهل ذوق و ادب و آشناى با آهنگ کلمات هستند و معانى زيبا و معارف بلند را درک مىکنند سورههاى قرآن را آنچنان پرجاذبه و دلربا احساس مىکنند که خضوع و فروتنى خويش را در مقابل اين اعجاز بزرگ اعلام داشته و اسلام را بهعنوان دين و برنامه زندگى خويش برمى گزينند.
همين آهنگ زيبا و دلنشين قرآن در نظم و نسق زيباى کلمات سوره کوثر جلوه غير قابل تقليد يافته است: بويژه که پايان هر آيه به راء ماقبل مفتوح در کلمات - الکوثر - و انحر - ابتر - روح هنرمند را به وجد و شوق آورده و او را به دنياى زيباى ترکيب کلمات رهنمون مىگردد.
يکى از مفسرين در اين باره مىنويسد: مخارج صوتى حروف، حرکات، ترکيبات و فواصل اين سوره، آهنگ و ايقاعات خاص و وصف ناپذيرى دارد. هر آيه داراى دو ايقاع (۴) است که از حروف هم مخرج و قريب المخرج «ا، ن، ک، ل» متصل و منفصل و فواصل راء ماقبل فتحه، ترکيب يافته که از مجموع آنها آهنگ يکنواخت بر مى آيد، آيه اول با حرکت کسره و نون مشدد و فتحه ها و سکون هاى متعالى آمده که حرکت اعطاء را از مبدء تا نهايت مى نماياند.
صداى حروف و حرکات متنوع آيه دو، بيانگر دو امر متوالى است.. . اوزان و کلمات خاص اين سوره: اعطيناک، الکوثر، انحر، شانئ، الابتر است. معانى عالى و پيشگويى قاطع را که در آيه کوتاه اين سوره آمده و در آهنگ حروف و حرکات و کلمات خاص و متقارب و متقابل نمودار شده است، نه آنطور که هست مى توان دريافت و نه وصف نمود و خود سرچشمه کوثر و نشانه کلام برتر و به عجز آوردن بشر است. (۵)
اعجاز قرآن در سوره کوثر نه تنها در موزون بودن کلمات و ترکيب زيباى آن نهفته استبلکه با پيشگويى درست از آينده، جلوهاى ديگر از اعجاز را فراراه حق جويان قرار داده است. با استخدام کلمات غنى و برخوردار از معانى بلند آنچنان به سوره کوثر استحکام بخشيده، که مجال ظهور و مقاومت هر گونه معارض هاى را از بين برده است و اگر کسى به اين کار دست زد نه تنها بر آن خدشهاى وارد نساخته بلکه بر رونق آن نيز افزوده است.
نمونه آن را در کار يکى از مزدوران استکبار در کتاب «حسن الايجاز» (۶) «حويش» مشاهده مىنماييم. نويسنده به گمان خود به مقابله با سوره «کوثر» برخاسته و معارضه خويش را اين چنين آورده است: «انا اعطيناک الجواهر فصل لربک و جاهر - ولا تعتمد قول ساحر; ما به تو زر و زيور داديم، پس براى پروردگار خويش نماز بگزار و آن را آشکار کن و به سخن جادوگر اعتماد نکن.»
اولين سؤالى که براى هر فرد پيش مىآيد اين است که: اين چه نوع مقابله و معارضهاى است که بيشترين الفاظ را از خود سوره کوثر انتخاب کرده است و فقط به جايگزينى بعضى الفاظ بسنده کرده است؟ آيا همانندى يک اثر زيبا اين گونه است که عبارات آن اثر با تغييرات اندک ذکر نشود؟ علاوه اينکه تاکيد آورده شده در جمله «انا اعطيناک» که لفظ «انا» و «نا» و آوردن فعل ماضى گواه آن است مىبايستبيانگر امرى باشد که از اهميت فراوانى برخوردار است.
هر انسان انديشمند و متفکر اين را به خوبى مىفهمد که نعمتهاى مهمترى مانند عقل، ايمان و حيات با اين تاکيد و اهتمام سازگارى و تناسب تام دارد و آوردن زر و زيور تنها به خاطر همان روحيه بندگى و پويندگى در مقابل جواهرات است که از بين همه نعمتها به آن اهتمام ورزيده است. (۷)
سوره کوثر جداى از کوتاهى عبارات، از مضامين بلند و معارف زيبايى برخوردار است و اين معجزه و سند نبوت پيامبر گرامى (ص) براى هميشه در تاريخ از مردم خواسته است که اگر مى توانند يک سوره هر چند به کوتاهى سوره کوثر، بياورند.سوره کوثر با اين جمله آغاز مىشود «انا اعطيناک الکوثر».
سؤالى که مطرح است اين است که چگونه عطاى خداوندى به صورت جمع، ما، آورده شده است؟ با اين که خداوند متعال يگانه يکتاست و همه نعمتها از او سرچشمه گرفته است براى اين تعبير که نظير آن در سوره هاى ديگر از جمله سوره قدر «ما قرآن را در شب قدر فرو فرستاديم»
فخر رازى، از علماى اهل سنت، در تفسير خود مى نويسد:سومين نظر در معناى کوثر اين است که منظور از آن فرزندان آن حضرت است، و اين به آن جهت است که: اين سوره در رد کسانى نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عيب جويى مى کردند.
مشاهده مى شود، دو جواب داده شده است: ۱ - تعبير جمع به خاطر عظمت دادن به او است و اينکه مورد، کوثر، ذکر شده است، نشان دهنده اهتمام فوق العاده خداوند است.۲ - جهان مبتنى بر نظام علت و معلول و اسباب و مسببات است: چنانکه در حديثى از امام صادق(ع) مى خوانيم: «ابى الله ان يجرى الاشياء الا بالاسباب» ارادهاى الهى بر اين قرار گرفته است که امور جهان جز به اسباب خود جريان نيابد. (۸) و چون علل و اسباب به اذن الهى دست اندر کار اين عطيه الهى بوده است، در اشاره به آن جمع آورده شده است.
فخر رازى در اين زمينه مى نويسد: «فلا يمکن حمله على الجمع الا اذا اريد ان هذه العطيه مما سعى فى تحصيلها الملائکة وجبريل و ميکائيل والانبياء المتقدمون...» نمىتوان اين آيه را «انا اعطيناک» جمع دانست; مگر اينکه بگوييم اين بخشش از امورى است که در به دست آوردن آن ملائکه و جبرئيل و ميکائيل و انبياء پيشين سعى و تلاش داشته اند. (۹)
ب: معناى کوثر: مرحوم طبرسى در معناى لغوى «کوثر» مىنويسد: «الکوثر، فوعل من الکثرة و هو الشئ الذى من شانه الکثرة و الکوثر، الخير الکثير» کوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و بر گرفته از کثرت است و آن عبارت از چيزى است که; شايستگى و زيادى را داشته باشد و منظور از آن خير فراوان است. (۱۰)
بيضاوى، از ديگر مفسرين اهل سنت، نيز زيادى فرزندان و پيروان را در شمار معانى کوثر ذکر مىکند.ج: مظاهر و جلوههاى کوثرى: خير فراوان در اين آيه به امور مختلفى از جمله: قرآن، نبوت، چشمهاى در بهشت، علماء، زيادى فرزندان، حوضى در بهشت، حکمت و شفاعت تفسير شده است. (۱۱)
هيچ کدام از اين معانى با يکديگر منافاتى ندارند، زيرا همه بيانگر همان مضمون متعالى کوثر و خير فراوانند. نکته در خور توجه اين است که اين زيادى فرزندان و نسل پيامبر(ص) که از چشمهسار فاطمه(س) جوشيده است، در ميان ديگر معانى از درخشش و جلوه بيشترى برخوردار است.
برخى از شواهد و قرائنى که آن را تاييد مىکند عبارتند از:الف. شان نزول سوره: مفسرين از شيعه و اهل سنت در شان نزول اين سوره اين گونه نگاشتهاند که; عاص بنوائل سهمى جلوى يکى از درهاى مسجد الحرام بنام باب بنى السهم با رسول گرامى اسلام ملاقات کرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت.
قريشىها که شاهد اين منظره بودند از او سؤال کردند: با چه شخصى سخن مى گفتى؟ او با عبارات بيشرمانه گفت با ابتر.اين جواب به آن جهتبود که عبدالله، آخرين فرزند پسر آن بزرگوار، زندگى را بدرود گفته بود. و عرب جاهلى کسانى را که داراى فرزند پسر نباشد «ابتر» قلمداد مى کردند زيرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر مى دانستند. (۱۲)
در نتيجه، اين شان نزول متناسب با سرزنش آنان خواهد بود.در اين باره فخر رازى، از علماى اهل سنت، در تفسير خود مى نويسد: «سومين نظر در معناى کوثر اين است که منظور از آن فرزندان آن حضرت است و اين به آن جهت است که: اين سوره در رد کسانى نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عيبجويى مى کردند.
در اين صورت معناى آن اين است که خداوند ترا فرزندان و نسلى عطا مى کند که در طول تاريخ برقرار خواهند ماند سپس مى گويد: ببين که چقدر انسانها از اهلبيت پيامبر(ص) به شهادت رسيدهاند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاينده آنان است آنگاه بنگر که چه تعداد از بزرگان انديشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا «عليهم الصلوة و السلام» و محمد نفس زکيه در ميان آنها جلوهگر شده است» (۱۳).
علامه آلوسى بغدادى در تفسير روح المعانى مى نويسد: مىتوان يکى از معانى کوثر را زيادى فرزندان رسول گرامى اسلام(ص) دانست زيرا که: عيبجويى دشمنان در ارتباط با فقدان فرزند آن حضرت بوده است.
سپس مى گويد: اينچنين است که فرزندان رسول گرامى اسلام سراسر گيتى را فرا گرفتهاند. (۱۴)بيضاوى، از ديگر مفسرين اهل سنت، نيز زيادى فرزندان و پيروان را در شمار معانى کوثر ذکر مىکند. (۱۵)در ميان مفسرين شيعه، مرحوم طبرسى در مجمع البيان و علامه طباطبايى در الميزان مخاطبان خود را به اين معنا توجه دادهاند.
در تفسير الميزان در اين باره به خوبى استدلال شده است.ب: دومين شاهد بر اينکه در کوثر معناى فرزندان فراوان منظور شده، ذيل سوره شريفه است که مىفرمايد: «ان شانئک هو الابتر.» محققا دشمن تو بىدنباله است; زيرا که ظاهر کلمه ابتر، عبارت از قطع نسل و بى فرزندى است چنانکه شان نزول سوره آن را تاييد مى کند و يا دليلى بر انحصار به يکى از موارد آن مثل جدا شدن از خيرات.. . است.
و يا از قوم خود نخواهد دانست و بيانگر هرگونه انقطاع و جدا شدن مى باشد در هر صورت بدون دنباله بودن از نظر فرزند، در معناى ابتر ملاحظه شده است که خود دليلى بر اين است که در کوثر معنايى مقابل آن ارائه شده است; يکى وجود فرزندان بسيار است که به پيامبر(ص) اعلام مى دارد که: اى پيامبر ما به تو خير فراوان از جمله فرزندان بسيار داديم و دشمن تو براى هميشه تاريخ از تمامى نيکيها و از نسل و فرزندان منقطع و جدا خواهد بود و از آنجا که بستر کوثر و جريان پرفيض و مداوم، در وجود مقدس حضرت صديقه طاهره فاطمه(س) قرار دارد، به عظمت اين سرچشمه خيرات و وجود با برکت بيشتر مى توان پى برد.
وجود مقدسى که نعمتبزرگ الهى و استمرار فرزندان رسول گرامى اسلام(ص) به وسيله او تحقق يافت، تا شخصيت زن را در ابعاد معنوى و اجتماعى جلوه بيشترى بخشيده تا هيچ فردى به خود اجازه ندهد که فرزندش را تنها به خاطر جنسيت مورد تحقير قرار دهد زيرا که الگوى زن مسلمان فاطمه(س) است.
همان بزرگوارى که حلقه پيوند شکوهمند رسالت و امامت گشت و زيباترين جلوههاى انسانى معنوى را در خويش متجلى ساخت.مکتب فاطمه(س) مجموعهاى از فضايل انسانى و منظومهاى از گلواژههاى نيک زيستن است که در هسته مرکزى آن پيامبر قرار گرفته است و فرزندان معصومش، اقمار اين منظومه اند.
جهان امروز به همان مقدار نيازمند به آرمانهاى فاطمى است، که جامعه ديروزجاهلى.سوره کوثر خود گواه اين مطلب است که تبار و ذريه پيامبر گرامى(ص) از دختر گران مايه اش فاطمه(س) استمرار مى يابد; چنانکه مرحوم علامه طباطبائى (۱۶) به آن توجه داده است.
البته اين معنا را در آيات ديگر به صورت آشکارترى مى توان ديد. همچنين به دو نمونه آن در مناظره امام موسى بن جعفر(ع) با هارون الرشيد تصريح شده است زمانى هارون الرشيد از امام موسى بنجعفر(ع)، پرسيد: چگونه شما مىگوييد ما از فرزندان پيامبريم، با اينکه به جاى ماندن نسل از پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر او هستيد؟ حضرت در جواب او، آيهاى از سوره انعام را خواند: «و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هرون وکذلک نجزى المحسنين و زکريا و يحيى و عيسى و الياس کل من الصالحين» و هدايت نموديم - از فرزندان او، نوح يا ابراهيم، داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون و اينگونه نيکوکاران را جزا مى دهيم و زکريا و يحيى و عيسى و الياس را که همه از شايستگان بودند. (۱۷)
آنگاه حضرت از هارونالرشيد پرسيد: پدر عيسى کيست، که به وسيله آن از فرزندان نوح «يا ابراهيم» بشمار آمده است؟ هارون گفت: عيسى پدرى نداشت. امام بى درنگ فرمود: همانگونه که خداوند عيسى را بوسيله مريم از فرزندان انبياء محسوب داشته است، ما نيز به پيامبر اسلام از طريق مادرمان فاطمه(س) انتساب پيدا کردهايم و از فرزندان آن حضرت هستيم.
آنگاه حضرت آيه شريفه مباهله را تلاوت کرد: «فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم.. .» و فرمود: هيچ کس ادعا نکرده است که: در موقع مباهله و نفرين بر مسيحيان پيامبر غير از على بن ابيطالب و فاطمه و حسن و حسين،: در زير کساء (عبا) داخل کرده باشد. به اين ترتيب مشخص مى شود منظور از ابن ائنا، پسران ما، حسن و حسين اند که خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است. (۱۸)
بهرهاى که از اين سوره نورانى بايد براى امروزمان برداريم اين است که: راه نجات جامعه انسانى در بازگشت به چشمه سار جوشان و استفاده از برکات فراوان آن است، که در مجموعه اى از الگوهاى متعالى تجلى يافته است.
اگر فاطمه(س) براى زن معاصر امروزين بهترين الگو است بدان جهت است که مکتب فاطمه (س) مجموعه اى از فضايل انسانى و منظومه اى از گلواژه هاى نيک زيستن است که در هسته مرکزى آن پيامبر قرار گرفته است و فرزندان معصومش، اقمار اين منظومه اند.
جهان امروز به همان مقدار نيازمند به آرمانهاى فاطمى است، که جامعه ديروز جاهلى. زيرا که اصول حاکم بر نظام جاهلى قديم، در شکلهاى جديدتر ارائه شده است و جاهليت جديدى را در قالب نظامهاى غربى و الحادى ترسيم کرده است. نظام خانواده استحکام و اصالت خويش را از دست داده و زن به صورت يک شىء و بازيچه بازارهاى تبليغاتى درآمده و آزادى زن در برهنگى و جلوهگرى او تجسم يافته است.
اينجاست که زن امروز نيازمند اسوه هايى است که با تکيه بر ارزشهاى راستين الهى او را به کوثر آگاهى و ايمان و آزادى راستين رهنمون شود.نى تو اعطيناک کوثر خواندهاى پس چرا خشکى و تشنه ماندهاى يا مگر فرعونى و کوثر چو نيل بر تو خون گشته است و ناخوش اى عليل توبه کن بيزار شو از هر عدو کو ندارد آب کوثر در گلو هر که را ديدى ز کوثر سرخ رو او محمد(ص) خوست با او گير خو هر که را ديدى ز کوثر خشک لب دشمنش ميدار همچون مرگ و تب«فصل لربک وانحر; پس براى پروردگارت نماز گزار و نحر کن.»
سپاسگزارى و کرنش به آستان الهى از وظايف مهمى است که عقل هر انسان برايش مقرر مىدارد. سرشت انسانها مبتنى بر قدردانى از فردى است که به او نيکى کرده است و از آنجا که تمامى نعمتها از جانب خداوند به انسان ارزانى شده است، سپاسگزارى از او جلوه ديگرى به خود مى گيرد که در اين سوره مبارکه در نماز و «نحر» تجسم يافته است.
هر معنايى که در «نحر» منظور باشد چه قربانى کردن شتر و چه بالا بردن دو دست تا روبروى گلوگاه و يا جلو آوردن روى سينه - به هنگام تکبيرهاى نماز، همه نشانه سپاسگزارى از نعمتهاى خداوند است و نماز و نحر در صورتى مى تواند اعلام سپاس باشد که فقط براى خدا و در جهت پروردگار جهان باشد.
«ان شانئک هو الابتر.» به يقين دشمن تو بىدنبال و بىخير است. يکى از جلوههاى اعجاز قرآن، خبرهاى غيبى و پيشگويي هاى قاطع و انطباق آن با واقعيتها است و به روشنى موارد زيادى را در آيات قرآنى مىتوان يافت.
از جمله; داستان پيشگويى پيروزى رو ميان بر ايرانيان، پس از آنکه آنها مغلوب ايرانيان گشتند و آن را نه سال قبل پيشبينى کرد و به همانگونه نيز تحقق يافت خداوند متعال در قرآن کريم فرمود: «غلبت الروم فى ادنى الارض وهم من بعد غلبهم سيغلبون فى بضع سنين» روميان مغلوب شدند در جنگى که به نزديکتر زمين واقع شد و آنها پس از مغلوب شدن به زودى بر فارسها با ر ديگر غلبه خواهند کرد. (۱۹)
و در آيهاى ديگر پيروزى مسلمين در جنگ بدر را پيشبينى کرد و فرمود: «سيهزم الجمع و يولون الدبر» به زودى آن جماعت «در بدر» شکستخورده و به جنگ پشت کنند. (۲۰)جهت تحقيق بيشتر مىتوان به تفسير البيان اثر آيةالله خوئى (۲۱) و الميزان نوشته علامه طباطبائى (۲۲) مراجعه کرد.
سومين پيشبينى مربوط به آيه شريفه «ان شانئک هو الابتر» است. دشمن که از سر غرور و نخوت به زيادى تعداد و فرزندان خويش مى باليد و مسلمين را ناچيز مى انگاشت و به خصوص بعد از فوت فرزند رسول گرامى اسلام، کار را تمام شده تلقى کرد و گمان برد پيام و رسالت پيامبر در ميان انبوه حوادث تاريخ به فراموشى سپرده خواهد شد.
در اين هنگام قرآن کريم پيشگويى کرد که دين تو جهانگير خواهد شد و کار دشمنان به نافرجامى و تباهى خواهد کشيد و امروزه که پس از چهارده قرن حضور سرافراز اسلام را در جهان مشاهده مى کنيم درخشش اعجاز اين سوره را هر چه بيشتر حس کرده و آن را بهعنوان نشانه صدق ديگرى بر رسالت نبى گرامى اسلام اعلام مىداريم.
مصطفى را وعده کرد الطاف حق گر بميرى تو نميرد اين سبق من کتاب و معجزت را رافعم بيش و کم کن را ز قرآن مانعم من مناره پر کنم آفاق را کور گردانم دو چشم عاق را چاکرانت شهرها گيرند و جاه دين تو گيرد ز ماهى تا به ماه تا قيامت باقيش داريم ما تو مترس از نسخ دين اى مصطفا (۲۳)در پرتو همين اعجاز فرزندان فاطمه(س) همچنان رونقى فزاينده يافته، سرچشمهاى پربرکتش دهاند که هر روز بيش از گذشته در جهان مى درخشند و شاخسارهاى معنويت و پاکى را فرا راه حق جويان قرار مى دهند، تا آن زمان که چهره پر فروغ حسن يار و جلوه زيباى عدل الهى حضرت بقية الله «عجل الله تعالى فرجه الشريف» رخ کند و با ظهور خود کوثر فاطمى را تفسيرى تام و تمام بخشد - به اميد آن روز.
والسلام.
پى نوشتها:
۱- سوره احزاب، آيه۳۳/
۲- آل عمران، آيه ۶۱/
۳- سوره دهر، آيه۷۶/
۴- ايقاع: توافق صداها - هم آهنگى نقل از کتاب «فرهنگ نوين» در ماده وقع.
۵- پرتوى از قرآن; آيةالله طالقانى، بخش ۲، جلد آخر، ص۲۸۱/
۶- اين کتاب از چاپخانه انگليسى، آمريکائى بولاق مصر در سال ۱۹۱۲ منتشر شد و مرحوم آيةالله خوئى در رد آن کتاب «نفحات الاعجاز» را نگاشته است. نقل از تفسير «البيان» ج۱، ص۱۰۸، طبع پنجم.
۷- براى توضيح بيشتر مراجعه شود به «البيان»: آيةالله خوئى، ج۱، ص۱۱۳، طبع پنجم.
۸- بحارالانوار، ج۲، کتاب العلم، ص۹۰/
۹- تفسير فخر رازى، سوره کوثر، ج۳۲، ص۱۲۴/
۱۰- مجمع البيان، سوره کوثر، ج۵، ص۵۴۸، کتابخانه آيةالله نجفى.
۱۱- مراجعه شود به مجمع البيان، ج۵، ص۵۴۹ و تفسير فخر رازى، ج۳۲، ص۱۲۴/
۱۲- مجمع البيان، ج۵، ص۵۴۹ و الميزان، ج۲۰، ص۳۷۲ و درالمنثور، ج۸، ص۶۵۲، دارالفکر.
۱۳- تفسير فخر رازى، ج۳۲، ص۱۲۴/
۱۴- روح المعانى، ج۳۰، ص۲۴۵/
۱۵- تفسير بيضاوى، ج۲، ص۶۲۶/
۱۶- الميزان، سوره کوثر، ج۲۰، ص۳۷۱/
۱۷- سوره انعام، آيه ۸۴/
۱۸- بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۲۸/
۱۹- سوره روم، آيه۳/
۲۰- سوره قمر، آيه ۴۵/
۲۱- البيان، ج۱، ص۸۱، طبع پنجم.
۲۲- الميزان، ج۱، ص۶۳/
۲۳- مثنوى مولوى، دفتر سوم، ص۴۴۲، شماره۱۱۹۶/
برگرفته از : ido.ir