امکان تشرف نزد امام عصر وجود دارد؟/منتظر واقعی به تکلیف عمل میکند
امکان تشرف نزد امام عصر وجود دارد؟/منتظر واقعي به تکليف عمل ميکند
بر همه لازم است که به جاي دامن زدن به موضوع تشرفات و طرح حکايتهايي که گاه اساس محکمي هم ندارد، تلاش خود را متوجه اصل لزوم انتظار فرج، منتظر نگه داشتن مردم و يادآوري وظايف منتظران کنند.
متن زير برشي از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهيم شفيعي سروستاني است که در ادامه ميخوانيد؛
در سالهاي اخير، توجه روزافزون اقشار مختلف جامعه به ويژه جوانان به موضوع مهدويت و انتظار، موجب رونق بازار کتابها و نشريههاي مرتبط با اين موضوع شده و هر از چند گاه کتاب يا نشريه جديدي به اين جرگه وارد ميشود. پديده ياد شده گرچه در جاي خود بسيار مبارک و اميدوارکننده است، ولي بيمها و نگرانيهايي را هم در پي دارد که بايسته است علماي حوزه، صاحبنظران مسائل اعتقادي و مسئولان فرهنگي کشور با حساسيت و دقت نظر بيشتري به اين پديده توجه کنند.
يکي از موضوعهايي که در اين ميان بسيار اهميت دارد و نيازمند دقت و توجه بيشتري است، پرداختن افراطي به موضوع تشرفات و ملاقات با امام زمان (ع) است. متأسفانه موضوع ياد شده، اين روزها دستمايه بسياري از کتابها و نشريههاي نوظهور قرار گرفته است و نويسندگان و ناشران اين قبيل کتابها و نشريهها تلاش ميکنند با داغتر کردن فضاي بحث و گفتگو در اين زمينه، مخاطب بيشتري جلب کنند و بر شمارگان کتابها و نشريههاي خود بيفزايند.
با توجه به اهميت موضوع ياد شده و به دليل پرسشهاي فراواني که دانشجويان، فرهنگيان و ديگر اقشار اجتماعي در اين زمينه مطرح ميکنند، به بررسي جنبههاي مختلف اين موضوع ميپردازيم.
امام مهدي (ع) در آخرين توقيعي که خطاب به چهارمين نايب خاص خود، علي بن محمد سمري، صادر کرد، فرمود: يا عَليَّ بْن مُحَمَّد السَّمُري أَعْظَمَ اللّهُ أَجْرَ إِخْوانَکَ فِيکَ فَإِنَّکَ مَيِّتٌ ما بَيْنَکَ وَ بَيْنَ سِتَّةَ أَيّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لاتُوصِ إِلي أَحَدٍ يَقُومُ مَقامَکَ بَعْدَ وَفاتِکَ، فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثّانِيةُ [التّامَةُ] فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذلِکَ بَعْدَ طُولِ الأَمَدِ وَ قِسْوَةِ القُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الأَرْضِ جَوْرا وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي المُشاهَدَةَ، أَلا فَمَنِ ادّعي المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيانِي وَ الصَّيحَةِ فَهُوَ کاذِبٌ مُفْتَرٌ. [۱]
اي علي بن محمد سمري، خداوند پاداش برادرانت را در مرگ تو بزرگ گرداند. تو تا شش روز ديگر ميميري. پس کارت را سامان ده و به کسي به عنوان جانشين پس از خود، وصيت مکن که ديگر غيبت دوم [تامه] رخ داده است. ديگر ظهوري نيست، مگر به اذن خداوند و آن، پس از مدتي دراز و بعد از آنکه دلها سخت شد و زمين از ستم پر شد، رخ خواهد داد. به زودي از شيعيانم، کساني خواهند آمد که ادعاي ديدار (مشاهده) مرا ميکنند. آگاه باشيد هر کس پيش از خروج سفياني و صيحه آسماني ادعاي ديدار مرا کرد، دروغگو و افترا زننده است.
اين توقيع شريف، زمينه ساز بحث و گفتوگوهاي فراواني در زمينه امکان يا عدم امکان ملاقات حضرت مهدي (ع) در زمان غيبت شده و علماي شيعه را به اظهارنظر در اين زمينه واداشته است. [۲] آنچه از مجموع اين بحث و گفتوگوها برمي آيد، اين است که در اصل امکان ملاقات با آن حضرت ترديدي نيست و اينکه افراد زيادي در طول دوران غيبت کبري به اين شرافت رسيدهاند، گواه روشني بر اين مدعاست. با اين حال، سخن در شرايط و ويژگيهاي آن است.
يکي از نکتههايي که همه علماي شيعه در اين زمينه بر آن اتفاق نظر دارند، اين است که در عصر غيبت کبري، باب نيابت و سفارت، به گونهاي که در مورد نايبان خاص آن حضرت و در دوران غيبت صغري وجود داشت، بسته شده است. از اين رو، هيچکس نميتواند ادعا کند که با آن حضرت در ارتباط است و هر زمان اراده کند، ميتواند با ايشان ملاقات کند يا به طور خاص از سوي ايشان نيابت يافته است که اموري را به انجام رساند يا دستورهايي را به مردم ابلاغ کند.
نکته ديگري که بسياري از علماي شيعه در کتابها و آثار خود به آن اشاره کردهاند، اين است که ملاقات با امام زمان (ع) مستلزم شايستگيهاي ويژهاي است که حتي بسياري از بزرگان به آن دست نيافتند و گروهي هم که به اين توفيق دست يافتند، با تلاشهاي فراواني بوده است.
آيت الله جوادي آملي در اين زمينه ميفرمايد: امام (ع)، وحيد دهر است. مثل شمس آسمان است. همان طور که شما با دستتان نميتوانيد به آفتاب برسيد، نميتوانيد به راحتي به امام برسيد. [۳]
حضرت آيت الله ناصري نيز وجود «سنخيّت» را شرط لازم براي حصول تشرف دانسته است و ميفرمايد: تنها کساني ميتوانند آن حضرت را ببينند و ايشان را بازشناسند که خود از بُعد ماديِ عالم خارج شده باشند و با آن حضرت که سلطان عالم مجردات هستند سنخيت برقرار کرده باشند. از اينروست که «سنخيت» را نخستين و مهمترين شرط براي حصول تشرف ميدانيم.... دو شيء تنها به اين شرط ميتوانند به هم منضم شوند و پيوستگي يابند که از سنخيت نسبت به يکديگر بهرهمند باشند. حال اگر کسي سنخيت با عالم ماده و ماديات داشته باشند، نميتواند همسنخ عالم مجردات باشد و با فرشتگان و برتر از آنان، حضرت وليّعصر (ع) ارتباط برقرار کند. [۴]
ايشان در ادامه سخنان خود، پيراستن نفس از رذيل اخلاقي (تخليه) و آراسته شدن به صفات پسنديده (تحليه) را تنها راه ايجاد سنخيت ميدانند: تخليه نفس از رذائل اخلاقي و تحليه آن به صفات پسنديده، تنها راه ايجاد سنخيت و زان پس تشرف يافتن به محضر آن حضرت است؛ چه، مادام که نفس انسان از صفات رذيله تخليه نشود و به صفات حميده آذين نبندد، حجابهاي نفساني مانع از ديدن خورشيد وجود آن حضرت است. [۵]
با توجه به آنچه گفته شد، بايد بسيار مراقب بود که در طرح موضوع ملاقات با امام زمان (ع) به گونهاي رفتار نکنيم که مردم گمان کنند هر کس ميتواند ادعاي رؤيت کند و هر ادعايي را هم به راحتي ميتوان پذيرفت.
يکي از موضوعهايي که در اين زمينه بايد بدان توجه داشت، اين است که آيا همه کساني که ادعا ميکنند با امام زمان (ع) ملاقات کرده اند، به راستي شخص آن حضرت و وجود واقعي ايشان را ديده اند يا احتمالهاي ديگري در اين ميان وجود دارد؟
در پاسخ به اين پرسش بايد گفت احتمالها و فرضهاي مختلفي در اين زمينه مطرح است و هرگز نميتوان ادعا کرد که همه مدعيان رؤيت امام مهدي (ع) به واقع آن حضرت را ديدهاند.
حضرت آيت الله جوادي آملي در زمينه دسته بندي کساني که موفق به ديدار امام زمان (ع) شده اند، ميفرمايد: خيلي از موارد است که انسان بيمار دارد، شفا پيدا ميکند يا گمشده اي دارد، پيدا ميکند، اما آيا اينها به وسيله شخص حضرت است يا اولياي فراواني که زير نظر حضرت هستند و يا شاگردان فراواني که حضرت دارد؟ يا اينکه يکي از اولياي خود را اعزام ميکند؟ هيچ برهاني بر مسئله نيست که مثلاً آن کسي که شخص گمشده را به منزل ميرساند يا مشکل کسي را حل ميکند، شخص حضرت باشد. اولياي فراواني در خدمت و تحت تدبير حضرت هستند. حضرت ممکن است به يکي از اينها دستور داده باشند و آن مشکل حل شود. در بعضي از موارد، آن تمثلات نفساني را انسان مشاهده ميکند و خيال ميکند واقعيت است. اين بخش اول که مشهود است تمثلات نفساني بوده، بايد از واقعيت بيني جدا شود.
در بخش دوم که حقيقتاً کسي را ميبيند و مشکل او حل ميشود يا شفاي مرضي بوده يا گمشدهاي را به مقصد ميرساند، در اينجا نيز هيچ برهاني ندارد که حضرت باشد يا شاگردي از شاگردان او. حضرت، شاگردان فراواني دارد. اين سيصد و سيزده نفري که هستند، الآن ممکن است افراد فراواني باشند که تحت تدبير آن حضرت، مأموريتهايي را انجام ميدهند.
بخش سوم آن است که نظير مرحوم بحرالعلوم خدمت خود حضرت ميرسد. اين را هم بعضي منکر هستند، [ولي] اين هيچ استبعادي ندارد، بلکه امکان هم دارد. اما در اين بخش دو مسئله وجود دارد: يک، فرد حق ندارد بگويد من خدمت حضرت رسيدهام؛ دو، ما حق نداريم قبول کنيم. به ما گفته اند که شما تکذيب کنيد؛ يعني نگوييد او دروغ ميگويد، بلکه اثر عملي بار نکنيد. تکذيب به معناي اينکه شما دروغ ميگوئيد و حضرت غيرقابل ديدن است، نيست. [۶]
حضرت آيت الله ناصري نيز در اين باره ميفرمايد: بسياري از کساني که ادّعاي تشرّف به محضر آن حضرت را داشتهاند و گاهگاه واقعاً از فيض آن حضرت نيز برخوردار شدهاند، نه ايشان که يکي از ياران خاصّ ايشان را زيارت کردهاند؛ چه، همواره پنج گروه از اوليا در محضر آن وليّ مطلق به سر ميبرند و در خدمت ايشان از جان و دل ميکوشند. اينان اوتاد، نجباء، نقباء، رجال الغيب و صلحا هستند که اگرچه از جنس ديگر مردمانند، به مراتبي از تهذيب نفس و جلاي باطن نائل شدهاند که ميتوانند در محضر آن حضرت به سر برند. طُرفه آنکه غير از طبقه صلحاء، گويا بقيّه اين طبقات داراي تشرّف اختياري هستند و ميتوانند در هر لحظهاي که طلب کنند، به محضر ايشان بار يابند.
اگرچه شماره اينان به درستي بر ما معلوم نيست، گويا جمعيّت حاضر در محضر آن حضرت، بيش از پانصد نفر هستند. اينان دائماً در فرمان آن حضرتند و حوائج شيعيان و محبّان ايشان را به فرمان آن حضرت روا ميدارند. از اين روست که شماري از کساني که ادّعاي تشرّف به محضر آن حضرت را دارند، هر چند واقعاً مورد نظر و فيض خاصّ آن حضرت واقع شدهاند، امّا نه خود ايشان که يکي از ياران خاصّ ايشان را زيارت کردهاند، امّا با اصرار مدّعي ميشوند که خود آن حضرت را ديدهاند. بايد از اينان پرسيد: آيا پيش از اين ايشان را ديده اند که از چگونگيِ چهره ايشان آگاه باشند تا بتوانند آن حضرت را باز شناسند؟
ياران آن حضرت و به ويژه طبقه رجال الغيب، همواره به امر آن حضرت به ميان مردم رفت و شد ميکنند و حوائج آنان را برطرف ميسازند. بدينترتيب، اگر کسي با يکي از مردان الهي روبرو شد که پس از انجام حوائج مادّي و يا معنويِ او، از ديده نهان گشت، نبايد بپندارد که خود آن حضرت را ديده است؛ چه بسا يکي از ياران خاصّ آن حضرت که سر در فرمان ايشان دارند را ديده است. [۷]
با توجه به مطالب ياد شده، نبايد هر عنايتي را که از سوي امام زمان (ع) به شخصي ميشود و هرگونه گره گشايي را که از سوي آن حضرت صورت ميگيرد، به حساب ملاقات يا تشرف گذاشت. همچنين نبايد هر ادعاي تشرفي را به سادگي پذيرفت و بر گفتههاي مدعي مهر تأييد زد.
امروزه شاهد هستيم که گروهي از نويسندگان، سخنرانان و گردانندگان محافل و مجالس مذهبي براي جلب توجه عوام و جذب هر چه بيشتر آنها به مباحث مهدوي، با به فراموشي سپردن فلسفه واقعي انتظار و کارکردهاي اجتماعي آن، مردم را صرفاً به نقل خواب و رؤيا و حکايتهاي ضعيف و بياساس مشغول داشته و با بستن باب هرگونه تعقل و تدبّر در معارف مهدوي، برداشتهاي سطحي خود از روايات را ملاک تحليل و بررسي پديده ظهور قرار دادهاند.
سخنرانيها و آثار مکتوب منتشر شده اين گروه، مخاطبان جوان خود را از رسالت سنگيني که در برابر حجت خدا، حضرت صاحبالامر (ع) و مسئوليت بزرگي که در برابر اجتماع خود دارند، غافل ميسازد و آنان را به اين انديشه وا ميدارد که تنها بايد در خلوت در جستجوي امام غايب کوشيد و با به دست آوردن ادعيه، توسلات و ختوماتي، راهي براي تشرف خدمت آن حضرت پيدا کرد. [۸] چه بسا اگر اين قبيل افراد به آرزوي خود دست نيابند و راهي براي ملاقات با امامشان پيدا نکنند، دلزده و نااميد و به طور کلي از فرهنگ مهدوي رويگردان شوند.
خطر ديگري که اين قبيل سخنرانيها و آثار دارد، اين است که اعتقاد به امام مهدي (ع) را نزد کساني که هنوز به حقايق شيعه و عمق انديشه مهدوي پي نبردهاند، اعتقادي موهوم و آميخته با خرافه جلوه ميدهد.
با توجه به اين آسيبها است که مراجع عظيم الشأن تقليد و علماي حوزه، افراد را از دامن زدن به اين مباحث برحذر داشتهاند و همه را به پرداختن بيشتر به مباحث اعتقادي و معارف اصيل و حقيقي دين دعوت ميکنند.
آيت اللهالعظمي فاضل لنکراني (ره) در اين زمينه ميفرمايد: بايد همه باور نمائيم که آن حجت خدا، نظارهگر اعمال ماست. بايد بدانيم مهمترين مسئله مورد نظر ايشان، مسائل اعتقادي و عملي است و از اين جهت، لازم است هرچه بيشتر در رابطه با مسائل واقعي اسلام ساعي و کوشا باشيم و از خرافات و دروغگويي و خوابهاي بياساس و ادعاهاي واهي پرهيز کنيم و بدانيم که اين امور غيرواقعي، چهره اسلام و شيعه را مشوّه و زبان طعن دشمنان را ميگشايد. بايد واقعيتها و معارف اصيل و حقيقي را که دين ما مشحون از آنهاست، بياموزيم. [۹]
بيان آيت الله جوادي آملي نيز در اين زمينه راهگشاست. ايشان ميفرمايد: ميبايست پژوهشگران و محققان بسيار ژرفانديشي داشته باشيد تا آنچه را درباره وجود مبارک حضرت (ع) است، از هم تفکيک کنند. بايد مدعيان رؤيت، بساطشان را جمع کنند، چون افراد به شدت به حضرت علاقه مند و ارادتمندند، اگر کسي ادعاي رؤيت کند و ظاهرالصلاح هم باشد، ممکن است مقبول قرار بگيرد و اين مشکلات فراوانيدارد. [۱۰]
آيت الله ناصري نيز با توجه به پيآمدهاي نامناسب دامن زدن به موضوع تشرفات در جامعه، تکذيب مدعيان تشرف به محضر امام عصر (ع) را ضروري دانسته است و ميفرمايد: اگر کسي ادّعاي تشرّف به محضر آن حضرت کرد، وظيفه شرعي همه مسلمين است که او را تکذيب کنند و از اين سخنان باز دارند. آنچه امروزه در جامعه ما شايع شده که هر از چند گاه کسي ادّعاي تشرّف و حتّي نيابت ميکند، وظيفه ما را در اين رابطه سنگينتر کرده است. گروهي خيالپرداز و گروهي ديگر که مفاهيم مذهبي را وسيله اشتهار خود کردهاند، امروزه در کارند تا مردم را به جاي آنکه به آن حضرت بخوانند، به سوي خود بخوانند و به بهانه تشرّف و حتّي ارتباط دائمي، قلوب مردم را به سوي خود جذب کنند.
متأسّفانه شماري از کساني که بدون ارتباط با استاد، مداومت بر ذکرهاي خاصّي ميکنند و پس از مدّتي دچار توهّمات و خيالات عجيب ميشوند نيز به چنين ادّعاهايي دست ميبرند.
اينان بدون آنکه تحت نظر استاد فن قرار گيرند و با ملاحظه استعداد و توان خود به قرائت اذکار بپردازند، ذکري را انتخاب ميکنند و بر عددي خاص از آن مداومت مينمايند و سرانجام همچون روان پريشان به حالاتي عجيب مبتلا ميشوند و در خيال خود ادّعاهاي عجيبي پيدا ميکنند.
اينان، گاه مدّعيِ تشرّف به محضر آن حضرت و يا رؤيت جبرائيل و يا ورود به بهشت و سير در عوالم آخرت و… ميشوند. و خطرناکتر آنکه در مراحل روانيِ سخت، اين ادّعاها را به ديگران نيز منتقل ميکنند و بدين ترتيب حتي خود را از سوي آن حضرت مأمور به انجام بعضي از کارها نشان ميدهند.
گذشته از اينان، هميشه گروهي تجارتپيشه هم در جوامع اسلامي حضور داشتهاند که مفاهيم مذهبي و اعتقادات مردمان را وسيله کسب و تجارت خود قرار ميدادهاند. اينان با سوءاستفاده از قلبهاي ساده بعضي از معتقدان به مبانيِ تشيّع، خود را نائبان آن حضرت ميخواندهاند و به وضوح از اين گونه اعتقادات انسانها بهره برداريِ مادّي ميکردهاند. از همين روست که در احاديث اهل بيت، به وضوح مردم را از پذيرش سخن اينان بازداشتهاند و تمامي کساني که مدّعيِ تشرّف به محضر آن حضرت هستند را دروغ زن و عوام فريب خوانده اند. [۱۱]
با توجه به آنچه بيان شد، بر همه گويندگان و نويسندگان لازم است که به جاي دامن زدن به موضوع تشرفات و طرح حکايتهايي که گاه اساس محکمي هم ندارد، تلاش خود را متوجه اصل لزوم انتظار فرج، منتظر نگه داشتن مردم و يادآوري وظايف منتظران کنند.
نکته ديگري که در اين زمينه اهميت دارد، اين است که آيا موضوع درخواست ملاقات با امام عصر (ع) و تشرف خدمت ايشان، از موضوعهاي محوري مباحث مهدويت است يا خير؟
با بررسي روايات مهدوي به دست ميآيد که آنچه بيش از هر موضوع ديگري در عصر غيبت اهميت دارد، معرفت امام عصر (ع)، منتظر بودن و عمل به شرايط انتظار و تکاليف منتظران است، تا آنجا که به تعبير روايات، حتي اصل درک زمان ظهور هم چندان موضوعيتي ندارد و مهم اين است که شيعه منتظر در زمان غيبت، امام خود را به درستي بشناسد و به وظايف خود در برابر او به خوبي عمل کند. در اين صورت، درست مانند کسي خواهد بود که زمان ظهور را درک کرده و با امام خود، همراه و همداستان است.
براي روشنتر شدن اين موضوع چند روايت را ميآوريم: ابوبصير ميگويد به امام صادق (ع) عرض کردم: «جُعِلتُ فَداکَ مَتي الفَرَجُ؟؛ فدايت شوم، اين گشايش کي فرا ميرسد؟» آن حضرت فرمود: يا أَبابَصِيرٍ وَ أَنْتَ مِمَّنْ يُرِيدُ الدُّنْيا؟ مَنْ عَرَفَ هذَا الأَمْرَ فَقَدَ فُرِّجَ عَنْهُ لاِنْتِظارِهِ. [۱۲] اي ابابصير! آيا تو از آن گروهي که به دنبال دنيايند؟ هر کس اين امر را بشناسد، به سبب انتظارش براي او گشايش حاصل ميشود.
امام رضا (ع) نيز در پاسخ حسن بن جهم که از ايشان در مورد فرا رسيدن گشايش ميپرسد، ميفرمايد: أَوَلَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ؟ آيا تو نميداني که چشم به راه گشايش بودن، خود، [جزئي] از گشايش است؟ او در پاسخ ميگويد: «لا أَدْرِي إِلاّ أَنْ تُعَلِّمَنِي؛ نميدانم، مگر اينکه شما به من بياموزيد.» آن حضرت بار ديگر ميفرمايد: «نَعَمْ، إِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ؛ آري، انتظار گشايش، [جزئي] از گشايش است». [۱۳]
براساس همين نگرش است که در روايتهاي متعددي تأکيد شده است براي منتظران واقعي تفاوتي ندارد که ظهور را درک کنند يا نکنند؛ چون آنها در عصر غيبت نيز در خدمت امام زمان خويش هستند، چنانکه در روايتي از امام صادق (ع) ميخوانيم: مَنْ ماتَ مِنْکُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهذَا الأَمْرِ کَمَنْ هُوَ مَعَ القائِمِ فِي فُسْطاطِهِ.... [۱۴] هر کس بميرد در حالي که منتظر اين امر باشد، همانند کسي است که با حضرت قائم (ع) و در خيمه اش باشد....
اگر کسي در عصر غيبت مؤمنانه زندگي کند، از بديها و زشتيها دوري گزيند، خصال شايسته را پيشه خود سازد، وظايف و تکاليفي را که در صحنه حيات فردي و اجتماعي متوجه اوست، به درستي به جاي آورد و در انتظار ظهور امامش نيز باشد، خداوند متعال، فرج و گشايش واقعي را که همان يافتن راه هدايت و رستگاري و رسيدن به سعادت و نيکبختي در دنيا و آخرت است، نصيب او ميسازد. در اين صورت، پيش افتادن و پس افتادن ظهور براي او هيچ تفاوتي نخواهد داشت و او در هر حال امام منتظَر خويش را درمييابد.
ازاينرو، ميتوان گفت براي منتظران واقعي آنچه بيش از هر موضوع ديگري اهميت دارد، عمل به تکليف و وظيفه در برابر امام عصر (ع) است و موضوع ملاقات با آن حضرت براي آنان در مرتبه بعدي قرار دارد.
در زمينه موضوع ملاقات با امام زمان (ع) بايد توجه داشت که ديدن امام زمان (ع) به خودي خود نميتواند فضيلت باشد، بلکه آنچه فضيلت است، رسيدن به مقام معرفت امام و بصيرت داشتن نسبت به جايگاه ايشان در هستي است.
حضرت آيت الله جوادي آملي در اين زمينه ميفرمايد: در زمان پيامبر (ص) که مقامش بالاتر از همه ائمه است، کم نبودند کساني که وجود مبارک حضرت را ميديدند، اما خداي سبحان درباره آنها در قرآن فرمود: «وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْکَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ؛ آنها را ميبيني که به تو نگاه ميکنند ولي تو را نميبينند.» [۱۵] اهل نظرند ولي اهل بصيرت نيستند. اگر ما سعي کنيم وجود مبارک امام زمان (ع) ما را ببيند، هنر است.
در قرآن کريم آمده است: خدا که به کلّ شيء بصير است روز قيامت به يک عده نگاه نميکند: «وَ لا يُکَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَکِّيهِمْ» [۱۶] آن نگاه تشريفي را نسبت به عدهاي اعمال نميکند. اگر ما واقعاً در مسير صحيح حرکت کنيم، حضرت ما را ميبيند، و ديدن و نظر تشريفي ايشان براي ما شرف است وگرنه ديدن فيزيکي خيلي کارساز نيست. همچنان که خيليها پيامبر اکرم (ص)، اميرمؤمنان (ع) و حضرت زهرا (س) را ميديدند، ولي بصيرت نداشتند. ديدنهاي تشريفي مهم است، نه نگاه صوري، البته گاهي همان نگاه صوري هم پديد ميآيد و انسان وجود حضرت را از نزديک زيارت ميکند و فيضي ميبرد و مشکل او هم به برکت حضرت از طرف ذات اقدس اله حل ميشود، اما مهم همان ديدن از روي بصيرت است. [۱۷]
حضرت آيت الله ناصري در زمينه علاقه امام عصر (ع) براي ديدار شيعيان خود ميفرمايد: حضرت وليّ عصر (ع) فيّاض بالعَرَض هستند و اگر شرايط تشرّف در کسي فراهم شود، ايشان بخل نميورزند و فرد لايق را به حضور ميپذيرند. گذشته از اين، ايشان علاقه خاصي به شيعيان خود دارند و از اين رو، خود در پيِ ملاقات اولياي خويشند؛ چه، ديديم که وظيفه آن حضرت در دوران غيبت و نيز ظهور، رسانيدن موجودات به کمال لايق خود است و اگر موجودي آن چنان مراتب کمال را طي کند که گذر از مراتب بعدي منوط به تشرّف به محضر ايشان باشد، وظيفه آن حضرت اقتضا ميکند که او را به حضور بپذيرند و در واديِ کمال، راهنماي او باشند.
علاقه آن حضرت به شيعياني که در مسير تکامل گام برميدارند، به گونهاي است که خود طالب ملاقات اينانند؛ چه، هيچ امري همچون تکامل انسانها نميتواند آن حضرت را شادمان سازد. [۱۸]
روحاني وارسته و پارسا حجت الاسلام والمسلمين شيخ محمدتقي بهلول (ره) [۱۹] نيز در پاسخ به اين پرسش که: «چه وقت ميشود به حضور آقا امام زمان ارواحنا فداه مشرف شد؟» ميفرمايد: با تقوا باشيد؛ وقتي که بين شما و حضرت (ع) سنخيت باشد.
سپس ميفرمايد: ديدن امام زمان (ع) روحي فداه مهم نيست، مهم اين است که او ما را ببيند، خيليها هم علي (ع) را ديدند، اما دشمن او شدند. اگر کاري کرديم که نظر آنها را جلب کنيم، آن ارزش دارد. [۲۰]
با اميد به آنکه از اين پس، همه ما با دقت و وسواس بيشتري از موضوع ملاقات و تشرفات صحبت کنيم و مردم ما نيز با حساسيت بيشتري با کتابها و نشرياتي که به طرح افراطي اين موضوع ميپردازند، برخورد کنند. [۲۱]
پي نوشت:
[۱]. کتاب الغيبة (طوسي)، صص ۲۴۲ و ۲۴۳.
[۲]. ر. ک: هادي دانشور، مقاله «تشرفات بين نفي و اثبات»، مجله موعود، سال اول، ش ۱، ۳ و ۵، فروردين دي ۱۳۷۶.
[۳]. ر. ک: جوادي آملي، «اين ماييم که غايبيم» متن سخنراني، موعود، سال نهم، ش ۴۸، آبان ۱۳۸۳.
[۴]. آب حيات: مجموعه سخنرانيهاي حضرت آيتالله ناصري در مورد امام زمان (ع)، تدوين و گردآوري: مجيد هادي زاده، چاپ چهارم: قم، خُلُق، ۱۳۸۶، صص ۳۴۶ و ۳۴۷.
[۵]. همان، ص ۳۵۰.
[۶]. «اين ماييم که غايبيم» متن سخنراني، موعود، سال نهم، ش ۴۸، آبان ۱۳۸۳.
[۷]. آب حيات، ص ۳۵۹.
[۸]. اين سخن هرگز به معناي نفي فضيلت تشرف خدمت حضرت صاحب الامر (ع) و ملاقات ايشان نيست؛ زيرا اگر ديدار آن حضرت فضيلت نداشت، هرگز به ما سفارش نميکردند که در هر بامداد و هنگام تجديد عهد با امام عصر (ع)، با خداي خود نجوا کنيد که: «أللّهم أرني الطلعة الرشيدة؛ بار خدايا! آن چهره زيباي رشيد را به من بنماي.» اين سخن ناظر به ديدگاههايي است که ملاقات با امام زمان (ع) و تلاش براي رسيدن به آن را اصليترين وظيفه منتظران ميداند.
[۹]. افق حوزه: هفته نامه خبري حوزههاي علميه، سال چهارم، ش ۴۴، ۲۸ شهريور ۱۳۸۴.
[۱۰]. «اين ماييم که غايبيم» متن سخنراني، موعود، سال نهم، ش ۴۸، آبان ۱۳۸۳.
[۱۱]. آب حيات، صص ۳۵۷ و ۳۵۸.
[۱۲]. الکافي، ج ۱، ص ۳۷۱، ح ۳.
[۱۳]. کتاب الغيبة طوسي، ص ۲۷۶.
[۱۴]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۶، ح ۱۸.
[۱۵]. سوره اعراف (۷)، آيه ۱۹۸.
[۱۶]. سوره آل عمران (۳)، آيه ۷۷.
[۱۷]. عبدالله جوادي آملي، توصيهها، پرسشها و پاسخها در محضر حضرت آيت الله جوادي آملي، تنظيم و تدوين: نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، چاپ سوم: معارف، ۱۳۸۵، صص ۱۶۹ و۱۷۰.
[۱۸]. آب حيات، ص ۳۵۵.
[۱۹]. مقام معظم رهبري درباره شخصيت اين مرد بزرگوار ميفرمايد: «نود سال از يک قرن عمر خود را به خدمت به مردم و عبادت خداوند گذرانيد. زهد و وارستگي او، تحرک و تلاش بيوقفه پيکر نحيف او، ذهن روشن و فعال او، حافظه بينظير او، دهان هميشه صائم او، غذا و لباس و منش فقيرانه او، شجاعت و فصاحت و ويژگيهاي اخلاقي برجسته او، از اين مؤمن صادق، انساني استثنايي ساخته بود». افق حوزه: هفته نامه خبري حوزههاي علميه، شماره ۴۱، دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۲.
[۲۰]. عباس موسوي مطلق، ملکوتي خاکنشين: سيري در زندگي حاج شيخ محمدتقي بهلول (ره)، چاپ اول: قم، هنارس، ۱۴۲۵ ه. ق، ص ۹۶.
[۲۱]. براي مطالعه بيشتر در اين زمينه، ر. ک: مرتضي آقاتهراني، سوداي روي دوست: راهکارهاي عملي ديدار با حضرت وليّ عصر (ع)، چاپ اول: قم، احمديه، ۱۳۸۴؛ «ديدار امام زمان (ع)؛ هستها و بايدها»، موعود، سال يازدهم، ش ۷۷، تير ۱۳۸۶؛ علي اکبر ذاکري، «ارتباط با امام زمان (ع) در عصر غيبت» مندرج در: چشم به راه مهدي (ع)، صص ۳۱ ۱۰۴.