فلسفه اجتماعی قرآن پاسخگوی دغدغههای اندیشهای ذهن کاوشگر بشر است
فلسفه اجتماعي قرآن پاسخگوي دغدغههاي انديشهاي ذهن کاوشگر بشر است
فخر زارع گفت: فلسفه اجتماعي مستخرج از آيات قرآن حسب اقتضا و حقايق زندگي بشر معاصر، پاسخگوي دغدغههاي انديشهاي ذهن کاوشگر اوست.
کرسي علمي ترويجي «ناثنويتگرايي در فلسفه اجتماعي قرآن» چهارشنبه ۲۵ تيرماه جاري توسط گروه تخصصي قرآن و علوم انساني در پژوهشگاه به صورت مجازي و تحت نرم افزار اسکايپ برگزار شد.
اين کرسي علمي توسط سيد حسين فخرزارع عضو هيات علمي گروه فرهنگپژوهي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ارائه شد و به خاطر ميانرشتهاي بودن بحث، توسط اساتيد محترم جامعهشناس و قرآن پژوه، حجج اسلام کريم خانمحمدي، محمدعلي اسدي نسب، قاسم ترخان و محمد عابدي نقد شد.
در اين جلسه ابتدا دبير علمي کرسي حجتالاسلام والمسلمين عابدي به طرح کلياتي از مباحث اشاره کرد و سپس فخرزارع به ارائه بحث پرداخت.
وي در طرح بحث ناثنويتگرايي در فلسفه اجتماعي قرآن خاطر نشان کرد: فلسفه اجتماعي، سلسلهاي از مسائل و مباحث هستيشناسانه و نظريهپردازيهاي فلسفي در باره زندگي اجتماعي انسانها و چگونگي نظامبخشي به آن است که در شبکهاي منسجم و پويا تبيين شده و شالودهساز نظريه و نظام اجتماعي است به طوري که هرگونه رشد و تغيير در آنها مرهون بسط و تحول در اين دسته از مباحث ميباشد.در برخي قرائتهاي دانش انساني جهان مدرن، انسان چون هويت و جهانبيني خود را صرفا در دنياي مادي جستجو کرده، انديشههاي برساخته اين هويت و جهانبيني را نيز صرفا محصور به برداشتهاي ماترياليستي، اومانيستي و سکولاريستي کرده و لذا نتوانسته پاسخ ايدهآل و مناسبي را به تمام نيازهاي ذهني و واقعي خود پيدا کند. فلسفه اجتماعي ناشي از اين انديشهها نيز به رويآوردهاي ثنويتگرا و دوگانهاي منجر شده که سرعت شتابان در اخذ يکسوي اين دوگانگيها، او را محروم از واقعيتهاي اساسي زندگي کرده است.
فخر زارع در بخش ديگري از ارائه مطالب خود گفت: در شرايط موجود، سيطره دانش غرب در کانونهاي علمي، انديشه مقتضي خود را که ناشي از فرهنگ و تمدني خاص است، توليد کرده و انديشه اجتماعي را در عرصههاي موضوع، روش و غايتمندي، صرفا به برداشتهاي ناقصي تقليل داده و دانش و انديشه اجتماعي را با خطاهاي ايدئولوژيک و متدلوژيک روبرو ساخته است.از جمله اين خطاها، اخذ ديدگاههاي ثنويتگرا و دوگانهنگري در بسياري از مفاهيم و مسائل و ميل شتابان به يک سو به عنوان حقيقت و بنيان نهادن عناصر مختلف ديگر بر آن است. در فلسفه اجتماعي و دانش جديد اين دوگانهنگري در مباحثي مانند فرد و جمع، گرانباري و ناگرانباري دانش از ارزش، علم و فلسفه، پويايي و ايستايي، ذهنيت و عينيت، وفاق و ستيز، ثنويتهاي روششناختي (تجربي و غيرتجربي)، سوژه و ابژه و… خود را نشان داده و گرايشهاي متفاوتي را به وجود آورده است.
عضو هيات علمي گروه فرهنگپژوهي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي اضافه کرد: ليکن فلسفه اجتماعي مستخرج از آيات قرآن، برخلاف اين نگرشها، به لحاظ توجه به ابعاد و اضلاع زندگي انسان، معطوف به فراگردي ديالکتيکي و تقابلي شديدا به هم پيوسته ميان همه عناصر حيات بشري است که در افقي ناثنويتگرا مورد تحليل قرار ميگيرند. در اين فراگرد، نوعي تکثر روشي که ناظر به جنبههاي مختلف هستيشناختي و انسانشناختي است رقم ميخورد و فلسفه اجتماعي وجاهتيافته و کمالگرايانهاي ترسيم ميکند که حسب اقتضا و حقايق زندگي بشر معاصر، پاسخگوي دغدغههاي انديشهاي ذهن کاوشگر اوست.اتکاء اين مسائل به آيات قرآن و منطق توحيدي، حسب جامعيت آن، موجب ميشود از نگرشهاي ثنويتگرا که در دانش اجتماعي معاصر سيطره دارد، پرهيز شود. همگرايي و همافزايي اين زمينهها در منطق آيات قرآن که در سيستمي جامع، جهت ايجاد يک فلسفه و نظام اجتماعي قرآنبنيان ترسيم ميشود از دغدغههاي مورد نظر است.
در ادامه جلسه به پاسخ سوالات و نقدهاي اساتيد حاضر در جلسه که از زاويه نگاه تفسيري و قرآني و نيز برداشتهاي جامعهشناختي مطرح گرديد توسط ارائه دهنده بحث پرداخته شد.
فخرزارع اظهار داشت: براي ترسيم يک انديشه اجتماعي که ناظر به تمام ابعاد هستي، انسان و دانش باشد، لازم است با توجه به آموزههاي قرآني، بازخواني عميقي از اين موضعگيريها صورت گيرد و اصول و بنيانهاي اين انديشه، در فراانگارهاي قرآني بازتوليد شود. مباحث فلسفه اجتماعي با تکيه بر آيات قرآن، مهمترين تمهيدي است که ضرورت آن در راستاي دگروارگي انديشه معاصر اجتماعي و اسطوره زدايي از آن احساس ميشود. بعلاوه، دست يابي به فهم دقيق از واقعيت انديشه اجتماعي بر اساس کتاب وحي، زمينهسازي براي نظريهپردازي و مدلسازي در راستاي تحول دانش انساني و ابتناء بنيانهاي آن بر نظام معرفتي و اصول فکري قرآن، از جمله دستاوردهاي اين تمهيدات است. در اين راستا قرآن ضمن همگرايي اين دست از مفاهيمي که به نحوي با زندگي انسان و سعادت او در ارتباط است به صورت لابشرط، اقتضايي و ناثنويتي توجه دارد و با نفي افتراق آنها از يکديگر، سيستم جامعي را جهت ساخت يک فلسفه و نظام اجتماعي ترسيم ميکند.